بعضی در مورد گریه بر امام حسین می گویند. که معنای این گریه نامطلوب پنداشتن شهادت است. یعنی چون شهادت اتفاق ناگواری است ما برای شهید که این اتفاق برایش رخ داده است گریه میکنیم.
شادی کردن بر شهید در مسیحیت از بینش فردگرایی مسیحیت نشأت می گیرد و گریه کردن بر شهید به بینش جامعه گرای اسلامی بر می گردد. در اسلام گریه بر شهید توصیه شده است. لااقل در مذهب شیعه از مسلمات شمرده می شود.
برای تحلیل فلسفی این مطلب باید دانست که مرگ از نظر فردی امری مطلوب است یا نامطلوب؟ در جهان مکاتبی بودندهاند که نسبت روح و جسم را نسبت مرغ و قفس میدانستند و مرگ را رهایی از زندان تن می شمردند. نظر دیگر این است که مرگ نیستی و عدم است و زندگی هر چه باشد به مرگ و نیستی ترجیح دارد.
اما دیدگاه دیگر مرگ را عدم و نیستی نمیداند بلکه انتقال از جهانی به جهان دیگر می داند. و از سوی دیگر زندگی را مانند زندان و چاه و غیره نمیداند بلکه زندگی را به عنوان یک مدرسه و یا به عنوان یک مزرعه تصویر می کند.
مردمی که در مورد مرگ اینگونه فکر می کنند، اگر در زندگی توفیقی بدست نیاورده باشند و عمر خود را به بطالت گذرانده باشند. مرگ به هیچوجه برایشان امر مطلوب و خوبی نیست اما اگر کسی عملاً موفق باشد بدیهی است که علاقمند به بازگشت به وطن اصلی خود است.
اولیاء الله هیچگاه آرزوی مرگ نمیکنند بلکه دنیا را محلی برای تلاش در مسیر لقاء الله می دانند و همواره سعی دارند که با زندگی بیشتر اعمال بیشتری در مسیر کمال انجام دهند. میبینیم که در این نوع بینش مطلوب بودن مرگ در یک طرف با مبارزه با مرگ و درخواست طول عمر در طرف دیگر هیچ منافاتی ندارد.
اولیاء الله در دو صورت درخواست مرگ میکنند. یکی اینکه بدانند بیش از این پیشرفت نخواهند کرد علی بن الحسین علیهاالسلام میفرماید: الهی و عمرنی ما دام عمری بذله فی طاعتک فاذا کان مرتعاً للشیطان فأ قبضنی الیک ترجمه: خدایا مرا تا آنروزی زنده بدار که عمرم در راه اطاعت تو صرف میشود و اگر تبدیل به چراگاه شیطان شد، مرا به نزد خود ببر» دیگر آن که شهادت زیرا شهادت هم عمل است هم تکامل در حدیث نبویداریم که هر عملی بالاتر هم دارد به جز شهادت که کاملترین مرحله است.
امیرالمومنین علی علیهالسلام در فاصلهی ضربت خوردن تا شهادت می فرماید:
والله ما نجأنی من الموت وارد کرهته و لا طا لع انکرته، کنت الا کقارب ورد و طالب وجد
به خدا قسم هیچ امر نکرده و خلاف انتظاری برای من رخ نداده است. همان رخ داده که می خواستم مثل من مثل کسی است که در شب تاریک به دنبال آب در صحرائی می گردد و ناگاه چاه آب یا سرچشمهای پیدا می کند. و مثل من مثل جویندهای است که به مطلوب خود نائل شده باشد. از جنبهی فردی مرگ اگر بصورت شهادت باشد یک موفقیت است. اما از جنبه اجتماعی باید دید در اثر شهادت چه اتفاقهایی در زندگی اجتماعی میافتد و موضعگیری مردم جامعه در مورد فکر شهید چیست.
شهید با جامعه 2 رابطه دارد. 1- رابطهی شهید که اگر زنده بود مردم از وجودش بهره میبردند. 2- رابطهی جامعه با شهید به عنوان عاملی که بانیروهای مفسد مبارزه میکند.
بدیهی است از دیدگاه اول شهادت شهید، تأثرآور است. اما از جهت دوم شهادت یک امر مطلوب است چون شهید برای نابودی یک جریان نامطلوب برخاسته است. در واقع جامعه باید از حرکت شهید درس بگیرد و سعی کند با او هماهنگ شود و از دیدگاه شهید به دنیا بنگرد.
منابع:
مقاله شهید، مرتضی مطهری